نگاشته شده توسط: عقیده و جهاد | ژانویه 7, 2010

چراغهای درخشان در جواب سوالهای اهل شبه جزیره عربستان

چراغهای درخشان در جواب سوالهای

 اهل شبه جزیره عربستان

به قلم:شیخ ابومحمد مقدسی(حفظه الله)

 

سپاس برای خداوند و درود و سلام بر فرستاده ی او و دوستداران او ، برادران موحدمان در شبه جزیره ی عربستان این سوالهای مختصر را برایمان فرستاده اند :

اول: حکم کار کردن در اداره ی حکومتی کافر چیست…؟

دوم: حکم مشارکت در پلیس و سربازی این حکومتها چیست…؟

سوم: حکم داخل شدن در نیروهای بین المللی برای حفظ امنیت و حل بسیاری از درگیریها در سرتاسر دنیا چیست…؟

خیلی خوشحال شدم و خدا را سپاسگذارم که مثل این سوالها از این مکان برایم فرستاده می شود، بیشتر اهل آنجا اینگونه مسائل را مطرح نمی کنند و حرف زدن در این باره را منهج تکفیری و خوارج و بعضی آن را قساوت قلب می دانند و در حقیقت این سخنی باطل است چون این مسائل به دین ابراهیم و محکمترین ریسمان دین ارتباط دارد و هر مسئله ای اینطور باشد از اصول دین و قواعد دعوت پیامبران می باشد.

قبل از جواب باید به طور مختصر حال این حکومتهای ظالم را بیان کنیم:

بدان (خدا به تو رحم کند) هیچ فردی در کفر این حکومتهای ظالم و سلطه گر بر کشورهای مسلمانان شک ندارد مگر کسی که خداوند به او بصیرت نداده باشد و یا وی را در مقابل نور وحی کور کرده باشد، چون کفر آنان از چندین جهت است:

آنها کافرند از این جهت که همراه خدا بدون اجازه وی تشریع می کنند، به طوری که در قانون محلی یا دولتی و یا در سطح اتحادیه عرب یا سازمان بین الملل و… نوشته اند که آنها و نمایندگانشان حق تشریع دارند و این قانون مشهور است و کسی آن را انکار نمی کند مگر اینکه جاهل به آن باشد یا خود را به جهالت بزند و نخواهد آن را بشناسد، خداوند متعال می فرماید:( أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ) آیا خدایان چند گانه بهترند یا خدای تنهای چیره گر (یوسف 39).

آنها کافرند از این جهت که دستور تشریعهای کفری تشریع کننده های محلی یا دولتی را اطاعت می کنند. خداوند می فرماید:( أَمْ لَهُمْ شُرَكَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ4 ) [ یا برای آنها شریکهایی وجود دارد که در مورد چیزهایی که خدا اجازه نداده تشریع می کنند ] شوری 21.   و می فرماید: (‏ إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ  .ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ…  )  [ براستی کسانی که بعد از آنکه هدایت برای آنها روشن شده به عقب بر می گردند، شیطان (راه گمراهی را) برای آنها سهل و پر می گرداند، به این خاطر که آنها به کسانی که نازل شده از سوی خدا را نمی پسندند می گویند شما را در بعضی کارها اطاعت می کنیم…] محمد 25 و 26.  این در مورد کسی است که بگوید در بعضی اوامر شما را اطاعت می کنم، حال آنکس چطور است که می گوید در بسیاری یا در همه اوامر از شما اطاعت می کنم و افسارشان را به مشرعانشان می سپارند و کاملا تسلیم آنها می شوند؟؟.

آنها کافرند از جهت دوستیشان با نصاری و مشرکین و مرتدین و حمایت از آنها و کمک کردن آنها با سرباز و اسلحه و مال و… و حتی به آنها بر یاری دادن با جان و مال و زبان و شمشیر پیمان می دهند. خداوند می فرماید: ( ومن یتولهم منکم فإنه منهم ) [ هر کس از شما با آنها دوستی کند از آنهاست ]. مائده 51 .

آنها کافرند چون با کفار شرقی و غربی دوست و برادرند، خداوند می فرماید: لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ…) [ گروهی را نمی یابی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند (در حالیکه) دوستی می کنند با دشمنان خدا و پیامبر…] مجادله 22.  و این جزو تکفیر کردن با عمل قلبی نیست بلکه عمل و قول ظاهری آنها بر این دلالت دارد چون آنها به این دوستی و برادری افتخار می کنند و با صراحت و آشکارا آن را در هر مجلس و بر هر وسیله اعلامی می گویند.

آنها کافرند چون با اولیای خدا دشمنی می کنند و به مشرکان بر علیه آنها کمک می کنند. خداوند می فرماید: ‏) أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ‏) [  آيا منافقاني را نديده‌اي كه پيوسته به برادران كافر اهل كتاب خود مي‌گويند : هرگاه شما را بيرون كنند ، ما هم با شما بيرون خواهيم آمد ، و هرگز به زيان شما از سخن كسي فرمانبرداري نخواهيم كرد ، و اگر با شما جنگ و پيكار شود ، قطعاً به كمكتان شتافته و ياريتان خواهيم داد . خدا گواهي مي‌دهد كه آنان دروغ مي‌گويند ] حشر 11 .   فکر کن که چگونه خداوند کسانی را که به مشرکان بر ضد موحدان وعده داده اند تکفیر می کند و با این وعده دروغ آنها را با هم برادر می خواند پس حال آن شخص چگونه است که با آنها بر پشتیبانی از آنها بر علیه موحدان قرار داد امضا می کند و با عمل به آن و کشتن و زندانی کردن و… موحدان به آنها کمک می کند؟؟

آنها کافرند از این جهت که حلال را حرام می گردانند و به آن رخصت می دهند و از آن حمایت می کنند و از آن نگهبانی می دهند مثل موسسات سودی و گناه و شرابخواری و… خداوند می فرماید: ( إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلِّونَهُ عَاماً وَيُحَرِّمُونَهُ عَاماً لِّيُوَاطِؤُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ‏) [‏ به تأخير انداختن ( و بهم‌زدن ترتيب ماههاي حرام ) افزايش در كفر است . كافران بدان گمراهِ ( گمراه و سرگشته‌تر از پيش ) مي‌شوند . آنان يك سال ( ماه حرام را ) حلال مي‌كنند و يك سال ( ماه حلال را ) حرام مي‌سازند ( و برابر آرزوي خود ماهها را جابجا مي‌نمايند و مي‌گويند : ماهي در برابر ماهي ) تا با تعداد ماههائي كه خدا حرام كرده است موافقت برقرار سازند ( و عدد چهار را تكميل گردانند ) و بدين وسيله چيزي را ( براي خود ) حلال نمايند كه خداوند حرام كرده است ( و چيزي را حرام نمايند كه خداوند حلال فرموده است ) . كردار زشتشان در نظرشان آراسته شده است ، و خداوند گروه كافران ( مُصرّ بر كفر را به راه سعادت ) هدايت نمي‌نمايد ] توبه 37 .

آنها کافرند از این جهت که دین خدا را مسخره می کنند و به مسخره کننده ها هم اجازه ی آن را در روزنامه ها و تلویزیون و رادیو و غیره می دهند و از آنها حمایت می کنند و قانونهایی برای رخصت و آسانکاری آنها تشریع می کنند. خداوند می فرماید: (‏  قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ ‏،  لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ ) [ بگو آیا خدا و آیات و پیامبر او را مسخره می کنید ؟ معذرت نیاورید، شما پس از ایمانتان کافر شدید ] توبه 65و66 . و غیر اینها از درهای کفری که به صورت فردی و گروه گروه داخل آن می شوند، و بر روی هر کدام از این درها صدها و بلکه هزاران دلیل گفته یا کردار یا قانون خود را نوشته اند. اما دلیل کافر بودن آنها در قرآن و سنت بیشتر از این است که جای مجادله برای کسی باقی بماند، ولی نمی توانیم در اینجا مفصل آن را بحث کنیم و منظور ما از نام بردن کفرهای آنها فقط اشاره ای بود و خود می دانید که این حکومتهای طاغوت ، جز خدا اطاعت می شوند و از آنها پیروی می شود… با این مقدمه پس جواب سوال ها اینگونه است:

خداوند این اصل که هدف از فرستادن پیامبران است را اینطور بیان می کند: ( و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله وجتنبوا الطاغوت ) و براستی که در هر امتی پیامبری مبعوث کردیم تا (بگوید) خدا را عبادت کنید و از طاغوت دوری بجویید.[نحل 36] پس هدفی که خداوند به خاطر آنها انسانها را آفرید و پیامبران را مبعوث کرد و هیچ کس بدون آن نجات نمی یابد، عبادت تنها خداوند و دوری از عبادت غیر اوست. اینجا یک نکته ی مهم نیز هست و آن اینکه وقتی خداوند درباره ی خود حرف می زند مطلوب خود را عبادت وی و یکتاپرستی نام می برد، می فرماید: ( و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ) [انسان و جن را نیافریدیم مگر به خاطر اینکه مرا عبادت کنند]. و وقتی درباره ی طاغوت حرف می زند مطلوب خود را دوری از آن نام می برد و نمی فرماید او را عبادت نکنید، یعنی نه تنها از عبادت طاغوت ما را نهی می کند بلکه دوست دارد در هر چیز بزرگ و کوچک از آن دوری بجوییمو از جمله ی این چیزها کار کردن پیش آنها است و حتی اگر چه منکر هم نباشد باز هم افضل برای موحدی که مردم را به سوی دوری از طاغوت می خواند این است که آن را انجام ندهد…

اما از جهت حکم شرعی آن نمی گوییم که همه ی کارها پیش طاغوت کفر یا گناه است بلکه لازم به تفصیل است. بخاری در کتاب الاجاره باب «آیا مسلمان در سرزمین در حال جنگ با مسلمانان پیش مشرک کار می کند» روایت می کند که : خباب اضی الله عنه فرمود: من برای عاص ابن وائل کار می کردم پولی برایم پس انداز شد ، وقتی آن را از او خواستم گفت به خدا آن را نمی دهم تا به محمد کافر نشوی، گفتم : به خدا نه، اگر بمیری و زنده هم شوی. گفت من میمیرم و زنده می شوم؟ گفتم بله ، گفت پس آنجا مال و فرزندانی دارم همانجا به تو پس می دهم، خداوند این آیه را نازل کرد: ( أفرایت الذی کفر بآیاتنا و قال لاوتین مالا و ولدا ) آیا آن شخص را دیده ای که به آیات ما کافر می شود و می گوید به من مال و فرزندانی داده می شود [مریم 77]. و این در مکه بود در حالیکه سرزمین جنگ بود و پیامبر از این حادثه با خبر شد و بر آن سکوت کرد.

ابن حجر می گوید: مصنف کتاب حکم جایز بودن را به قطعی نداده است به احتمال اینکه شاید مقید به حالات ضروری باشد و یا قبل از اذن به جنگ با مشرکین یا قبل از امر به ذلیل نکردن خود باشد. سپس قول مهلب را نقل می کند که می گوید: اهل علم کار پیش مشرک را مکروه دانسته اند مگر در ضرورت و به دو شرط: اول اینکه کارش حلال باشد و دوم، مشرک را در کاری کمک نکند که ضررش برای مسلمانان برگردد.(فتح الباری4/452). سپس کار مردن پیش اهل ذمه را نقل می کند، اهل ذمه کسانی هستند که در دارالاسلام با احترام به اسلام و دادن جزیه(مالیات سالیانه) و ذلیلانه زندگی می کنند…

خلاصه اینکه گفته شود کار کردن پیش مشرک مکروه است مگر در حالت ضرورت یا احتیاجی، مشروط به اینکه گناه نباشد، و نمی گوییم هر کاری حرام است بلکه می گوییم هر کاری که در آن یاری دادن مشرکان یا باعث ثابت شدن قوانین و تشریعهای آنان باشد و با آنها در آن جمع شود کفر است و هر کاری که گناهی در آن باشد حرام است و در غیر این دو صورت مکروه است وبه این خاطر می گوییم مکروه است که شاید باعث تسلط آنها بر مسلمانی بشود و یا حقش را ندهد مگر اینکه از هوای آنها اطاعت کند همچنانکه در حدیث خباب ذکر شد، و شاید کار کردن پیش وی باعث دوستی و همنشینی و از بین رفتن قضیه ولا و برا و دوستی و کینه به خاطر خدا نزد او بشود. دیدید که خباب با وجود ضعیفی چگونه دین خود را آشکار می گفت پس اگر به این قضیه استدلال کنیم باید حال وی را نیز در نظر بگیریم. این گفته ی ما در این مورد بود هر کس خواست بیشتر در این مورد تحقیق کند به این کتاب ما مراجعه کند: (کشف النقاب عن شریعة الغاب).   خداوند توفیق دهنده و هدایت کننده است.

مسئله ی دوم فرع مسئله ی بالاست که حکم مشارکت در لشکر و پلیس این حکومتها و جاسوسی و جمع اطلاعات برای آنهاست. این کارها یاری دادن حکومت و دوستان او و حفظ کردن آن و دور کردن ضرر از آن و ثابت کردن کرسی آن است و به همین خاطر خداوند آنها را در جرم و خطا و عذاب با طاغوت و وزیرانش شریک می داند. خداوند می فرماید: ( إن فرعون و هامان و جنودهما کانوا خاطئین ) براستی فرعون و هامان و سربازانش خطاکارند. [قصص8]. و در آیه ی عذاب می فرماید: ( فأخذناه و جنوده فنبذناهم فی الیم فانظر کیف کان عاقبة الظالمین ) پس او و سربازانش را گرفتیم و در دریا انداختیم پس ببین عاقبت ستمگران چگونه است [قصص40]. پیشتر نیز فرموده است: (‏ أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ‏) (‏ آيا منافقاني را نديده‌اي كه پيوسته به برادران كافر اهل كتاب خود مي‌گويند : هرگاه شما را بيرون كنند ، ما هم با شما بيرون خواهيم آمد ، و هرگز به زيان شما از سخن كسي فرمانبرداري نخواهيم كرد ، و اگر با شما جنگ و پيكار شود ، قطعاً به كمكتان شتافته و ياريتان خواهيم داد . خدا گواهي مي‌دهد كه آنان دروغ مي‌گويند ( حشر11 ) . ‏فکر کن چگونه خداوند پیمان برادری را بین مشرکان و کسانی که به اسلام تظاهر می کردند به این دلیل اسم می برد که آنها به مشرکان وعده ی یاری بر علیه مسلمانان را داده بودند، با وجود اینکه خداوند می داند آنها به دروغ این وعده را داده بودند. نکته ی دیگر در این آیه این است که یاری دادن مشرکان بدون در نظر گرفتن درون فرد، کفر عملی است و تنها با یاری دادن آنها بر علیه مسلمانان کافر می شود. حال آنکس چگونه است که آشکارا اعلام می کند که سرباز طاغوت و یاری دهنده و لشکر و اطلاعات اوست و قسم می خورد که با او دوست باشد و از قانون کفری او حمایت کند و برای ثابت بودن او شب نخوابد و چه بسا در این راه کشته هم بشود. شکی در این نیست که امثال اینها از دین ابراهیم بری هستند و بوی توحید را هم احساس نکرده و رنگش را نیز ندیده اند. اصل در لشکر و اطلاعات این کشورها این است که اینها سربازانی همیشه حاضر برای طاغوت و دوستان و یاران او هستند و هر کس اینطور باشد اصل در مورد او اینست که حکمش حکم طاغوت است چون اگر او نبود طاغوت دوامی نداشت و پایدار نمی ماند. به همین خاطر شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله فتوا داده است که کمک کننده های ظالم حکمشان حکم خود ظالم است و نزد جمهور علما مساوی هستند. (مجموع الفتاوی 3/61). پس هر کسی که کمک کننده ی آنهاست حکمش حکم آنهاست. و همچنین حکم مرتد بودن کسی را داده است که به لشکر بندگان قانون یاسق تتاری بپیوندند، و در فتاوی می فرماید: و هر کس به آنها بپیوندد چه سرباز و چه فرمانده باشد حکم آنها را دارد و در شریعت اسلام همان کفر را دارند که بندگان یاسق داشتند، و وقتی که سلف منع کننده های زکات را مرتد نامیدند در حالی که نماز می خواندند و روزه می گرفتند و با مسلمانان نمی جنگیدند پس حال کسی که با دشمنان خدا و پیامبر هم صف می شوند چگونه است؟؟؟ (مجموع الفتاوی 28/530).

شیخ محمد بن عبدالوهاب رحمه الله تعالی پشتیبانی از کافران و کمک کردن آنها بر علیه مسلمانان را از نواقض اسلام که باعث کافر بودن صاحبش می شود نام می برد.

و همچنین کسی را که شرک را برای مردم زیبا جلوه می دهد و شبهه های باطل برای مباح بودن آن مطرح می کند تکفیر می کنیم و همچنین کسی را که با اسلحه از مظاهر شرک دفاع می کند و برای آنها با کسی که سعی در کنار آن بودن را دارد، می جنگد تکفیر می کنیم.(مجموعه الرسائل الشخصیه60). و همچنین هر کسی که برای طاغوت و مظاهر او نگهبانی می دهد و بر ثابت بودن حکم وی کار می کند و با هر مجاهد موحدی که برای نابودی آن سعی می کند می جنگد. چون اصل در مورد کسی که در راه طاغوت می جنگد این است که آنها هم از جمله ی کافرانند. خداوند می فرماید: ( والذین کفرو یقاتلون فی سبیل الطاغوت ) و کسانی که کافر هستند در راه طاغوت جنگ می کنند [نساء76]. این اصلی است که دلیل بر آن بسیار است…

با وجود این ما منکر این نیستیم که در صف لشکر طاغوت کسانی یافت می شود که برائت از طاغوت را به خاطر ضرورت کتمان کرده و منتظر فرصتی است تا از آن خارج شود و از آن لشکر فرار کند و یا برای دین خدا و یاری دادن آن کار کند. کسانی راستگو در همین مورد در آنجا وجود دارد که حق و توحید را شناخته و برائت از طاغوتش را با کاری بزرگ برای یاری مسلمانان یا با خارج شدن از آنجا نشان می دهد و این کار را فورا پس از آنکه خداوند او را به سوی نور و حقیقت هدایت داد انجام میدهد.

و همچنین در آنها کسانی دروغگو نیز وجود دارد که ادعا می کند برای دین خدا کار می کند در حالی که برای جیبش این کار می کند، توحید و بزرگترین ریسمان محکم ایمانش را به پول و قیمت بی ارزشی می فروشد، آنها چقدر شبیه مشمولان این قوا خداوند هستند: ( ذالک بانهم استحبوا الحیاة الدنیا علی الاخرة و أن الله لا یهدی القوم الکافرین ) آن به این خاطر است که آنها دنیا را بیشتر از آخرت دارند و براستی خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند [نحل 107].

از گروه دوم که نام بردیم کسانی در مکه قبل از هجرت ماندند و در جنگ بدر در صف کفار با مسلمانان جنگیدند چون وطن و خانه و مالشان را بر دین ترجیح دادند… با وجود اینکه زمین خدا وسیع بود و امکان خروج و ملحق شدن به صف موحدان اگر می خواستند برای آنها بود ولی آنها به زمین چسبیدند و وقتی که روز جدایی حق و باطل و جمع شدن دو صف رسید، مشرکان به زور آنها را بیرون آوردند و در جلوی صف قرار دادند و در تیراندازی مسلمانان برخی از آنها کشته شدند… سپس خداوند نازل فرمود: ( إن الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم ) براستی کسانی که ملائکه جان آنها را کشیدند که به خود ستم کرده اند…[نساء97]. خداوند آنها را ستم کرده به خود نام میبرد چون بزرگترین ستم به نفس خود این است که او را از رفاقت موحدان و یاری آنها و ملحق شدن به صف آنها محروم ساخت و آن را در بین مشرکان یا در صف مرتدان باقی گذاشت. سپس خداوند سوال ملائکه از آنها را برای ما ذکر می کند: ( قالوا فیم کنتم؟؟ ) [گفتند شما در چه حالی بودید؟] یعنی در چه صفی بودید؟ و فی جند من کنتم؟ و در کدام لشکر بودید؟؟ سرباز طاغوت و لشکر آن یا لشکر موحدان و سرباز آن؟؟ اینها در صف موحدان در نیامده بودند و به لشکر آنها نپیوسته بودند بلکه حقیقت تلخ این است که در لشکر طاغوت مرده اند… به همین دلیل خود می دانند که جواب این سوال برای آنها خوشایند نیست. به همین خاطر به سوال جواب نمی دهند بلکه مثل امروزه ضعیف و در ضرورت و مجبوری قرار گرفتن دروغین را بهانه می گیرند: ( کنا مستضعفین فی الارض ) [ما در زمین ضعیف گردانده شده بودیم]. و همچنین هر کسی که داخل فتنه ی لشکر طاغوت شده است این دلیل را می آورد، آنها اکثرا عذرهایی مثل ضعف، روزی، مسکن، زن و فرزند، پدر و مادر و کالای دنیایی و… را می آورند در حالی که خداوند روزی دهنده و دارای قدرت استوار است و درهای روزی وی بسیار است و هر کس تقوای خدا را پیشه کند خداوند راهیی برایش آماده می کند و به همین دلیل ملائکه دلایل واهی آنها را رد می کنند:  (أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيراً ) [  آیا زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید، پس جای آنها جهنم است و چه بازگشت بدی است ] نساء 97. پس ای برادران به این دلایل و این عاقبت بد در این جای بزرگ توجه کنید، پناه بر خدا. پس به خاطر خدا مواظب توحیدتان باشید آن را سخت با دندان بگیرید و به خاطر پول یا مقام یا سهمی دنیایی و چیزهای بی ارزش فناپذیر آن در توحیدتان کوتاهی نکنید و از سربازان طاغوت و ابلیس نباشید، آنها که خداوند متعال درباره ی آنها می فرماید: ‏ )جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ ‏) [سربازانی از حزبها که همیشه شکست خورده اند] ص 11. و می فرماید: ((‏ فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ . ‏ وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ ‏) [آنها و گمراهان و سربازان ابلیس در آنجا پرت می شوند ] شعراء 94و95 . اما شما با دین و توحید خود به سوی خدا فرار کنید از هر کار و وظیفه ای که این صفت را دارا باشد و از سربازان موحد خدا باشید همانها که خداوند در مورد آنها می فرماید: ( و إن جندنا لهم الغالبون ) براستی که سربازان ما پیروز هستند. و دلیل اینجاست که خداوند عذر کسانی را که در صف مشرکان کشته شدند را قبول نکرد (مگر زنان و کودکانی که ضعیف حقیقی بوده و راهی بلد نبودند)  و حتی قاتلان آنها را گناهکار نام نمی برد بلکه کسانی که در بدر شرکت کردند فضیلت بزرگی بر دیگران داشتند. و این شبیه لشکر حمله کننده به کعبه ای است که خداوند همه ی آنها را در زمین فرو می برد در حالی که کسانی در آن حضور دارند که جنگ نمی کنند بلکه فقط زیاد کننده ی تارماهی آنها هستند. شیخ الاسلام ابن تیمیه در الفتاوی (28/537) می فرماید:  خداوند لشکری را که می خواهد به مقدسات توهین کند را با مجبور شده ها نابود می کند در حالی که قدرت جدا کردن آنها را دارد و  با ای حال آنها را بر نیاتشان زنده می گرداند پس چگونه بر مجاهدان باید واجب باشد که بین آنها فرق بگذارند در حالی که قدرت آن را ندارند؟! یک نکته ی مهم این است که هر کس در صف و لشکر طاغوت باشد اهل توحید در کشتن ، مثل کفار با وی رفتار میکنند و اجر نیز دریافت می کنند. اگر چه آن شخص خود گمان کند که در درون موحد است. چون به ما امر شده در احکام دنیا به ظاهر بنگریم و باطن را فقط خدا می داند و بعد از قطع وحی دیگر راهی برای آن وجود ندارد.

و به همین دلیل اهل علم لشکر طاغوت و مشرکان را به دو قسمت تقسیم می کنند: 1- قسم کفار که برای پیروزی طاغوت با موحدان می جنگند. 2- قسمی که مثل کفار رفتار می کنند، و آنها کسانی هستند که فقط تارماهی کفار را زیاد می کنند.

در این مورد شیخ عبداللطیف آل شیخ می فرماید: گفته نمی شود که فردی فقط با همنشینی و جمع شدن با مشرک کافر می شود بلکه منظور اینست که اگر به مجبوری در صف کفار قرار گرفت حکمش مثل حکم آنهاست از نظر گرفتن مال و کشتن و نه کفر، اما اگر با اختیار خود در صف آنها قرار گیرد و به آنها کمک کند شکی در این نیست که در کفر نیز حکم آنها را دارد. (مجموعة الرسائل و المسائل2/135). پس از این موارد کاملا پرهیز کنید و به سرعت از دشمنان خدا برائت و دوری بجویید و به آنها کافر شوید، چون کسی که این کار را انجام ندهد روزی تمنا می کند به دنیا برگردد نه به خاطر نماز و روزه و … بلکه به خاطر اینکه این اصل بزرگ یعنی برائت از دشمنان خدا را انجام دهد ولی دیگر پشیمانی سودی ندارد. خداوند می فرماید: (‏ وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ‏) [‏ و ( در اين موقع ) پيروان مي‌گويند : كاش بازگشتي ( به دنيا ) مي‌داشتيم تا از آنان بيزاري جوئيم ، همان گونه كه آنان ( امروزه ) از ما بيزاري جستند ( و ناآشنايمان ناميدند . آري ) اين چنين خداوند كردارهايشان را به گونه حسرت‌زا و اندوهباري نشان ايشان مي‌دهد ، و آنان هرگز از آتش ( دوزخ ) بيرون نخواهند آمد ] بقره 167 . همچنین می فرماید: (‏ يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ‏، ‏ وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ‏، ‏ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً ‏) [‏ روزي ( را خاطر نشان ساز كه در آن ) چهره‌هاي ايشان در آتش زير و رو و دگرگون مي‌گردد ( و فريادهاي حسرت بارشان بلند مي‌شود و ) مي‌گويند : اي كاش ! ما از خدا و پيغمبر فرمان مي‌برديم ( تا چنين سرنوشت دردناكي نمي‌داشتيم )  ‏ و مي‌گويند : پروردگارا ! ما از سران و بزرگان خود پيروي كرده‌ايم و آنان ما را از راه به در برده‌اند و گمراه كرده‌اند ، ‏پروردگارا ! آنان را دو چندان عذاب كن ، و ايشان را كاملاً از رحمت خود به دور دار ( و كمترين ترحّمي بديشان منما ) ] احزاب 66و67و68 . در این مورد احادیث بسیاری بر نهی از کار کردن پیش حاکم ظالم وجود دارد، چه برسد به حاکم کافر و مرتد… از این همین قبیل‏ :

* در صحیح بخاری و مسلم هست که : ( ما پیش حذیفه رضی الله عنه در مسجد نشسته بودیم، مردی آمد و پیش حذیفه نشست، به حذیفه گفته شد این مرد چیزهایی را پیش حاکم می برد، حذیفه طوری که مرد بشنود گفت: «لا یدخل الجنة قتات» قتات داخل بهشت نمی شود [ قتات همچنان که در فتح الباری آمده، کسی است که از جایی که به وجود وی پی نبرند گوش کند و سپس آن را منتقل کند]. این در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه گفته شده است. اگر کسی حال مسلمانان را پیش خلیفه ی مسلمان ببرد داخل بهشت نشود حال آن کس که خبر موحدان را برای تثبیت طاغوت و حفظ قانونش پیش وی ببرد چطور است؟ شکی در این نیست که این کار کمک به مشرک بر علیه موحدان است و طوری با وی رفتار می شود که بخاری و… از سلمه بن الاکوع درباره ی جاسوس مشرکان روایت می کنند). فتح الباری 6/168.

* روایت ابن حبان و ابویعلی و طبرانی در المعجم الصغیر و غیر آنها و همچنین خطیب البغدادی (تاریخ بغداد10/284 و 12/63) و لفظ مرفوع از اوست که « در آخر زمان امیرهایی ستمکار و وزیرانی فاسق و قاضی هایی خیانتکار و عالمانی دروغگو می آیند، هر کس به آنها رسید، شناسنده و جابی و خزانه دار و پلیس آنها نشود » و لفظ ابن حبان و ابی یعلی و طبرانی « بر شما امیرهای بی عقلی حاکم می شودف به بدترین مردم نزدیک می شوند و نماز را از سر وقت خود به تاخیر می اندازند، هر کس به آنها رسید شناسنده و جابی و خزانه دار و پلیس آنها نشود». این حدیث با توجه به کثرت طرق آن صحیح است.

* حدیث طبرانی و غیر او از ابن عباس که پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید:( امیرهایی بر شما حاکم می شوند، آنها را خوب و بد می پندارید، هر کس با آنها درافتد نجات یافته و هر کس از آنها دور شود سالم مانده و هر کس با آنها مخلوط شود به هلاک می رسد). پس هوشیار باش که از هلاک شدگان نباشی.

* امام احمد در مسندش در مسندش و مسلم در صحیحش از ام سلمه رضی الله عنها به صورت مرفوع روایت کرده که « امامانی بر شما حاکم میشوند، آنها را خوب و بد می پندارید، هر کس منکر آنها را انکار کند بری است و هر کس آنها را بد بداند سالم مانده و اما کسی که راضی باشد و پیروی کند از آنان است ». و همچنین امام احمد و طبرانی از عابس الغفاری روایت کرده اند: « در شش حال مرگ را بخواهید، امیر شدن بی عقلها و زیاد شدن پلیس و … » بنگر چگونه پیامبر زیاد شدن پلیس را از فتنه هایی که بر امتش می ترسد نام می برد. در همین حدیث هست که صحابی این فتنه ها را در زمانش احساس کرده و به همین خاطر تمنای مرگ کرده است. این زمان چگونه باشد که شر بسیار و خیر کم است؟؟ پس بسیار از راههای دشمنان خدا دوری کنید.

* روایت امام احمد و حاکم وطبرانی فی الأوسط و الکبیر از أبی أمامه که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فرمود: «در آخر زمان پلیس هایی هستند که صبح را در غضب خدا و شب را در عصبانی بودن خدا سپری می کنند» طبرانی اضافه کرده « پس آگاه باش دوست آنها نباشی ». سخن در این باره بسیار است ولی این برای کسی که هدایت را بخواهد کافی است.

از این عبارت جواب سوال سوم هم روشن شد، چون کفر یک دین است چه محلی باشد، چه دولتی خارجی و چه بین المللی که کفری یهودی است و فقط به خاطر مصلحت یهود و نصاری و ملحدها بر پا شده است. ما اصلا راضی نیستیم که خود یا برادران موحدمان سرباز یکی از دولتهای کافر باشد چه برسد به اینکه سرباز همه ی دولتهای کافر باشد و سیاست و کفری که از محکمه ی کفری آنها صادر می شود یاری دهند (به زبان خودشان محکمه ی عدل دولتها) . سرباز همیشه حاضر و آماده ی قانون دولتهای کفری می شوند برای پاسداری احکام آن و یاری قانونهایش، با قدرت سلاح بار سفر می بندند و چه بسا در راه آن کشته می شوند. خداوند ما را سالم گرداند، هر کس ذره ای عقل داشته باشد این کار را جایز نمی داند چه برسد به کسی که بوی توحید به مشامش رسیده باشد. در صحیح بخاری کتاب الفتن باب ( هر کس زشت بپندارد تارماهی ستم و فتنه را زیاد کند) از أبی الاسود است که گفت: « لشکری ستمگر راه را بر اهل مدینه بستند، به عکرمه رسیدم و به وی خبر دادم، بسیار مرا نهی کرد و گفت: ابن عباس به من خبر داده که نفراتی مسلمان در جنگ بدر تارماهی مشرکان را زیاد کردند و چندی از آنان کشته شدند، خداوند درباره ی آنها نازل کرد)  به راستی ملائکه جان آنها را کشیدند که به خود ظلم کرده اند) نساء97 . بنگر نهی صحابی در زیاد کردن لشکر ظالم چگونه بوده است، حال آنکس چگونه است که در لشکر مشرک و مرتد و کافر قرار می گیرد. در دینمت کوتاهی نکن، بزرگترین چیز این است و هر چیزی غیر این فناپذیر است.

از خداوند می خواهم من و برادران موحدم را از کسانی قرار دهد که حرفها را گوش دهند و بهترین آنها را برگزیند و اینکه ما را از یاران دین خود قرار دهد و عاقبت ما را شهادت در راه دین خودش قرار بدهد براستی که او نزدیک و جواب دهنده است.

و آخرین خواست ما سپاس برای پروردگار جهانیان است.

و صلی الله و سلم علی نبیه محمد و علی آله و صحبه أجمعین.

وسط ماه صفر سال1414 از هجرت مصطفی علیه الصلاة و السلام

ابو محمد عاصم المقدسی

 

 

 

 

 

 

 

 

 


پاسخ

  1. با سلام، دوست داشتید سری هم به من بزنید.


بیان دیدگاه

دسته‌بندی